چگونه برای زندگی خود برنامه ریزی کنیم؟

همه ی ما می دانیم که وقتی بشدت سرمان شلوغ است برای اینکه بتوانیم به همه ی کارهایمان برسیم لازم است برنامه ریزی کنیم.اما اکثرا دغدغه داریم که نمی توانیم بطور کامل به برنامه هایمان عمل کنیم.اما قرار نیست به همان یک برنامه اکتفا کنیم و با آن پیش برویم!در زندگی روزمره خود نیز هنگام رانندگی با خودرو به دفعات تجربه کردیم که حتی در مسیر کاملا مستقیم نیز نمی توانیم دستمان را از روی فرمان برداریم چون بطرز نامعلومی از مسیر مستقیم منحرف شده و احتمالا تصادف خواهیم کرد!

ما ذاتا تمایل داریم که بتوانیم همه چیزرا تحت کنترل خود داشته باشیم.این کار به ما احساس آرامش می دهد و آشفتگی و نگرانی و سردرگمی را از ما دور می کند.بدین وسیله می توانیم صرفا با همان برنامه ایده آلی که در ذهن خود برای زندگیمان تدارک دیده ایم پیش برویم و روی آن تمرکز کنیم.اما همگی می دانیم که زندگی اینگونه پیش نمی رود.ما در مسیر زندگی با اتفاقات مختلف و بعضا ناگواری روبه رو می شویم که مسیر زندگیمان را عوض می کنند و ما طبیعتا نمی توانیم همه ی احتمالات ممکن را پیش بینی کنیم و در برنامه ی خود بگنجانیم!پس باید نگرش خود را به نحوی شکل دهیم که در برابر تغییرات غیرمنتظره ، انعطاف پذیری قابل قبولی-و نه بیش از حد!- داشته باشیم و برنامه خود را با تغییرات جدید وفق دهیم.طبیعت نیز بدین گونه حیات خود را ادامه می دهد و اینهمه تنوع و زیبایی به واسطه تغییرات مداوم مولکول ها و وفق یافتن آن ها با شرایط رخ می دهد.سیستم ایمنی بدن ما نیز از همین قاعده پیروی می کند .پیش بینی تمام تهدیدهایی که می تواند باعث بیماری یا مرگ ما شود غیرممکن است!هرزمان که بیمار می شویم بطورمداوم داروهایی مصرف می کنیم که عوامل بیماری زا را از بین ببرند و ویروس ها و باکتری ها نیز مدام به واسطه تقسیم سلولی خود را در برابر داروهای ما مقاوم تر می کنند!واقعیت این است که یک برنامه ی خوب برای یک زندگی خوب باید مدام بازنگری و اصلاح شود و هرگز یک برنامه خوب برای زندگی وجود نخواهد داشت.

پس علت این وسواس ما به پایبندی از یک برنامه ی ایده آل چیست؟حتی در بسیاری از مواقع چون به یکی ازقسمت های برنامه ی خود عمل نمی کنیم دلسرد می شویم و آن را ادامه نمی دهیم.احساس می کنیم که به کمال مطلوب برنامه ی خود نرسیده ایم و ادامه ی برنامه از همان جایی که ناقص مانده کاری عبث و بیهوده است!این طرز فکر شاید ناشی از سیستم آموزشی غلط رایج باشد.ما به دفعات تجربه کرده ایم حتی مسایلی که کاملا فرا گرفته ایم را خودمان نمی توانیم از ابتدا شروع به حل کنیم!درحالیکه آموختن یک مهارت یک چیز است و به کار بردن آن توسط خودمان یک چیز دیگر!تحقیقاتی که اخیرا دانشمندان انجام داده اند نشان داده است که برای یادگیری درست ، ما باید حوزه های متفاوتی برای خودمان تعریف کنیم.یک حوزه “اموختن” است که در آن خطا و اشتباه اجتناب ناپذیرو حتی ضروری است!آنقدر باید در این زمینه تلاش کنیم که وقتی وارد حوزه “امتحان پس دادن و به کار گرفتن” می شویم به قدری از خودمان مطمئن باشیم که نتیجه قابل قبولی کسب کنیم.اما بطور کلی و در زندگی چه برنامه و روشی را باید در پیش بگیریم؟

ژنرال آمریکایی دوایت دیوید آیزنهاورمی گوید:”برنامه چیز مهمی نیست، مهم ترین چیز برنامه ریزی است.”در واقع موضوع اصلی این نیست که یک برنامه ثابت وپایدار داشته باشیم و به آن عمل کنیم بلکه موضوع اصلی برنامه ریزی و تکرار دوباره ی آن است.در واقع هیچ چیز به اندازه جنگ این واقعیت را نشان نمی دهد که معمولا همیشه برنامه های حمله به دشمن تا حدی لو می روند و چه بسا بسیاری از اوقات وقتی با دشمن روبه رو می شوید،همه ی نقشه هایتان نقش بر آب می شوند.

ما این تصور را درباره کسانی که بسیار برایمان قابل احترام و حتی پرستش هستند نیز داریم.وقتی افرادی را می بینیم که بسیار عاقل و پخته عمل می کنند تصور می کنیم انها از همان ابتدا همینگونه بوده اند.چه خوب است در صورت امکان حضورا با این افراد صحبت کرده و از پیشینه آنها و اینکه چه تجربیاتی پشت سر گذاشته اند بپرسید!

وقتی از یکی از تاجران بزرگ رمز موفقیتش را می پرسند پاسخ می دهد که اخر هفته چند ساعتی را برای خودِ خودش اختصاص می دهد و همه ی اعضای خانواده و حتی آشنایان می دانند که نباید در آن ساعت مهمانی یا جشنی برگزار کنند.فکر می کنید او در آن ساعات چه می کرد؟به گفته خودش او طی چند ساعت می نشست و همه ی اعمال هفتگی خود را بررسی می کرد.کارهایی که خوب انجام داده و کارهایی که می توانسته بهتر انجام دهد و برنامه هایی که شاید بازده لازم نداشته اند و موقعیت هایی که می توانسته عملکرد بهتری از خود بروز دهد و …او همه این ها را یادداشت کرده و طی سالها گنجینه گرانبهایی از تجربیات خود گرد آورده بود وبه واسطه ی آنها پیشرفت چشمگیر خود را رقم زده است.

هیچ کدام از ما تنها یک هدف برای ابعاد مختلف زندگی خود نداریم.زندگی ما متشکل از خانواده،کار،تحصیل ، سلامتی و .. است که برای همه آنها نمی توان یک برنامه ثابت و پایدار تدوین کرد.به واقع چیزی به نام یک برنامه ایده آل وجود ندارد.این حالت وسواس گونه که “من باید همه شرایط را مهیا کنم و پس از آن شروع کنم” متاسفانه بصورت گسترده ای در دانش آموزان کنکوری مشاهده می شود.بسیاری در همان مراحل اولیه ی “تهیه ی مقدمات” باقی می مانند و قدمی به جلو برای درس خواندن برنمیدارند!پس تمام منابع و انرژی خود را برای آماده کردن شرایط اولیه صرف نکنید.درواقع بهتر است وقت بیشتری بگذارید که طی تجربه ی مسیر، برنامه ی خود را اصلاح و بازبینی کنیدو ابدا بابت این مساله عذاب وجدان نداشته باشید. این خود شما هستید که می توانید بهترین برنامه ی زندگی خود را طرح ریزی کرده و به مرور به اصلاح و ویرایش آن بپردازید.

برگرفته از کتاب”هنر خوب زیستن” نوشته ی رولف دوبلی

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *